داروخانه ها را بیهوده نگردید
درمان ندارد
درد را از هر سو که بخوانی درد است
آیینه "نامرد" را درمان می کند
و درد ...
همچنان درد است!
-نمی دانم-
لک لک ها رفتند
و پرهای سفیدشان
برف شد و بارید
بر گنجشک های کوچک تنها
زمستان آغاز شده بود.
-علیرضا روشن-
او؛
گلوله ای که شلیک شد.
من؛
پرنده ایکه نپرید!
-زروان ازلی-
وقتی قِسمت من نیستی
زمینِ زیر پایم را نگاه میکنم
به تو نگاه کردن
حسرت خوردن است!
دزدیده چون دل می روی اندر میان جان من
سروِ خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی ، بی من مرو
ای جانِ جان ، بی تن مرو
وَز چشم من بیرون مشو
ای شعله تابانِ من
-مولوی-
این منم در آینه یا تویی برابرم؟!
ای ضمیر مشترک...
-قیصر امین پور-