شادم به مهربانی چشمانت می ترسم از خشونت ابروهات
خاتون بی ملاحظه معلوم است از زیر روسری همه ی موهات
خاتونِ پشتِ پنجره ی سلطان من حاضرم غلامِ در ات باشم
ای کاش بی مضایقه جا می شد در گوشِ من تمامِ النگوهات
تو مثل زعفران خراسانی خورشید از دو چشم تو می تابد
حالا که توی دام تو افتادم پس کو کجاست ضامنِ آهوهات
این دور و بر که دزد فراوان است شیرین زبانیِ تو خطر دارد
خاتون تویی که قند و عسل هستی بگذار من مواظب کندوهات ...
بگذار این زبانِ معاصر را اصلا کمی عوض کنم از اینجا
مخمورِ جامِ نرگسِ مستم کن مدهوش از پیاله ی شب بوهات
- آرش پور علیزاده -