-حمید مصدق-
این مرد خود پرست
این دیو، این رها شده از بند
مستِ مست
ایستاده روبروی من و
خیره در منست
گفتم به خویشتن:
آیا توان رستنم از این نگاه هست؟
مشتی زدم به سینه ی او،
ناگهان دریغ
آئینه ی تمام قد روبرو شکست...
- حمید مصدق -
تو به اندازه ی تنهایی من خوشبختی
منله اندازه زیباییِ تو غمگینم...
-حمید مصدق -
تو مپندار که خاموشیِ من،
هست برهانِ فراموشیِ من...