اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

60


و من 

هر گلی را که می دیدم از 

دستهای تو آغاز می شد 

و آبی که از بیشه ای دور می آمد آرام 

بوی تو را داشت 


- سلمان هراتی -

59


تنهایی در اتوبوس، چهل و چهار نفر است

تنهایی در قطار،

هزار نفر.


به تو فکر می کنم

در چشم های بسته آفتاب بیشتری  هست

به تو فکر می کنم

و هر روز

به تعداد تمام دندانهایم سیگار می کشم.

ما چون بارانی هستیم

که همدیگر را خیس می کنیم


- غلامرضا بروسان -

58


دست عشق از دامن دل دور باد!

می‌توان آیا به دل دستور داد؟

می‌توان آیا به دریا حکم کرد

که دلت را یادی از ساحل مباد؟

موج را آیا توان فرمود: ایست!

باد را فرمود: باید ایستاد؟

آنکه دستور زبان عشق را

بی‌گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می‌دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی‌بایست داد



- قیصر امین پور -

57


قطار می‌رود

تو می‌روی

تمام ایستگاه می‌رود

و من چقدر ساده‌ام

که سال‌های سال

در انتظار تو

کنار این قطار ِ رفته ایستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌های ایستگاهِ رفته

تکیه داده‌ام!


- قیصر امین پور -

56


من سال‌های سال مُردم

تا اینکه یک دم زندگی کردم

تو می‌توانی

یک ذره

یک مثقال

مثل من بمیری؟


- قیصر امین پور -

55


وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

نه بایدها...

مثل همیشه آخر حرفم

وحرف آخرم را

با بغض می خورم

عمری است

لبخندهای لاغر خود را

دردل ذخیره می کنم:

باشد برای روز مبادا!

اما

در صفحه های تقویم

روزی به نام روز مبادا نیست

آن روز هرچه باشد

روزی شبیه دیروز

روزی شبیه فردا

روزی درستمثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند؟

شاید

امروزنیز روزمبادا

باشد!

وقتی تونیستی

نه هست های ما

چوانکه بایدند

نه بایدها...

هرروز بی تو

روز مباداست!


- قیصر امین پور -