-
159
5 آذر 1392 14:54
تو را دوست دارم در این باران دوست داشتم تو در انتهای خیابان نشسته باشی من عبور کنم سلام کنم ... -احمدرضا احمدی-
-
158
5 آذر 1392 14:04
آن قدر به این سو نیامدی تا از سیلابِ بهاره یِ عمرِ تو رودخانه عریض تر شد بعد از ماه گرفتگی، حتی از روشنی شب های شعر از وعده ی دیدار هم گریختی -محمدعلی سپانلو-
-
157
5 آذر 1392 14:03
به نسیمی همه راه به هم می ریزد کِی دلِ سنگِ تو را آه به هم می ریزد سنگ در بِرکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد -فاضل نظری-
-
156
14 مهر 1392 10:58
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانی،زندگی های اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری صندلی های خمیده،میزهای صف...
-
155
26 شهریور 1392 19:42
عاشق که شدی در هیجانی ، نگرانی ! عشق است و تو هستی و جهانی نگرانی ! عاشق که شدی فرق ندارد که کجا ، کی یا این که برای چه کسانی نگرانی ! تا زمزمه زخمی یک برگ بیاید بر بال نسیمش ننشانی ،نگرانی در باغ اگر چهچهه چلچله ای هست آن را به درختی نرسانی ، نگرانی یک روز می آیی به خودت ؛ خسته ترینی پیری و شده تازه جوانی نگرانی ! تا...
-
154
11 شهریور 1392 03:58
بی تو سیگار، فقط سُرفه و خاکستر بود ترس ِ تنهایی ِ تو خانه خرابم می کرد ترس ِ تنهایی ِ من داشت به من می خندید عشق ِ تو بین ِ دوتا ترس کبابم می کرد بی خیالش بشو ای ذهن ِ خیالاتی ِ من قصه ی نان و کباب از همه سو کور َش کرد شاهدم پُک به پُک اندوهُ غم ِ قلیان هاست تو نمی خواستی و وسوسه مجبورش کرد بی خیالش بشو ای ذهن ِ...
-
153
8 شهریور 1392 19:16
در آسمان غزل عاشقانه بال زدم به شوق دیدنتان پرسه در خیال زدم در انزوای خودم با تو عالمی دارم به لطف قول وغزل قید قیل و قال زدم کتاب حافظم از دست من کلافه شدست چقدر آمدنت را... چقدر فال زدم غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست همان شبی که برایش تو را مثال زدم غزال من غزلم، محو خط و خال تو شد چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم! به...
-
152
7 شهریور 1392 19:27
غربت تبعید من است از تو -محمد علیزاده-
-
151
6 خرداد 1392 22:30
خو د را اگرچه سخت نگه داری از گناه گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه بر دوش تو نهاده شود باری از گناه گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه! سخت است اینکه دل بکنم از تو، از خودم از این نفس کشیدن اجباری، از گناه بالا گرفتهام سرِ خود را اگرچه عشق یک عمر ریخت...
-
150
6 خرداد 1392 22:28
به یک پلک تو میبخشم تمام روز و شبها را که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را بخوان! با لهجهات حسّی عجیب و مشترک دارم فضا را یکنفس پُر کن به هم نگذار لبها را به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم! تو واجب را به جا آور رها کن مستحبها را
-
149
6 خرداد 1392 21:35
ببار ای بارون ببار با دلُم گریه کن، خون ببار در شبای تیره چون زلف یار بهر لیلی چو مجنون ببار ای بارون دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار دلا خون شو خون ببار بر کوه و دشت و هامون ببار به سرخی لبای سرخ یار به یاد عاشقای این دیار به داغ عاشقای بی مزار ای بارون -معجزه ایست با صدای استاد بی نظیر
-
148
31 فروردین 1392 20:44
چسبیده ام به تو بسان انسان به گناهش ... هرگز ترکت نمی کنم ... - سید محمد مرکبیان -
-
147
31 فروردین 1392 20:37
چه خیال خامی؛ برای من که بال ندارم، رسیدن به تو که آن همه بالائی ... - عباس حسین نژاد _
-
146
25 فروردین 1392 09:26
دلتنگی، رودی نیست که به دریا بریزد ! دلتنگی، ماهی کوچکی ست که برکه اش را از چهار طرف، سنگچین کرده باشند ... - علی شفاعت پناه -
-
145
17 فروردین 1392 18:34
تو می دانی از مرگ نمی ترسم، فقط، حیف است، هزار سال بخوابم و خواب تو را نبینم ... - عباس معروفی -
-
144
16 فروردین 1392 20:32
هر شب، به هوای دیدنت، از خوابی، آسیمه دویده ام به خوابی دیگر ... - جلیل صفربیگی -
-
143
16 فروردین 1392 20:26
شنا می کنم از این سو به آن سو زیر آبی می روم تا آنجا که نفس دارم انگشتانم را به کف استخر می کشم ناگهان یادت چون کوسه ای به سمتم باز می گردد - سارا محمدی اردهالی -
-
142
16 فروردین 1392 20:12
صبح زود این منم، پرنده ای در آسمان رها شده دام و دانه ات کجاست ؟ - مژگان عباسلو -
-
141
16 فروردین 1392 20:05
تو بارانی و من، گنجشک کوچکی در پناه درخت ها ! همیشه همینطور بوده ! کسی که در پناه درخت ها ایستاده، دو بار خیس می شود ... - کمال شفیعی -
-
140
16 فروردین 1392 19:51
شایسته این نیست که باران ببارد و در پیشوازش دل من نباشد ... - محمدرضا عبدالملکیان -
-
139
16 فروردین 1392 19:45
بارانی که روی این شهر می بارد یک شب روی استانبول نیز خواهد بارید همینطور روی لندن پراگ و یا باکو هر کجا باشی یک شب به یاد نخستین دیدار دل تو نیز خواهد شکست مثل دل من زیر بارانی از این خاطره ها می بارد - رسول یونان -
-
138
6 بهمن 1391 17:41
عطرت را در پوست من در سلولهایم خالکوبی کن بگذار وقتی عرق میکنم بوی تو را دهم -ثریا برفه-
-
137
6 بهمن 1391 17:40
وقتی که از نهایت شب حرف می زنی یلدا درست مثل خودت سرد می شود امسال هم زنی که تو تنها گذاشتیش دارد برای روح خودش مرد می شود -زهرا دهقان-
-
136
6 بهمن 1391 17:33
شبیه مردی شده ام که پشت دود سیگارش با خود می گوید: باید ترک کنم سیگار را خانه را زندگی را و باز پُکی دیگر می زند .. -مرتضی محمودی-
-
135
6 بهمن 1391 17:31
با تو دلم حرف می زند قلبم عرق های پیشانی ام و بیشتر چشم هایم اما زبانم قفل می شود ای کاش می دانستی من دوستت دارم و این سکوت ازدحام کلمات است در تنگه ی گویش -حافظ ایمانی-
-
134
6 بهمن 1391 17:23
مثل میوه ی افتاده ئی دلتنگم میوه ئی که درختش را بریده و برده اند. -شمس لنگرودی-
-
133
6 بهمن 1391 17:14
دوستت دارم با تو قمار عشق نمیبازم و مثل کودکان بر سر ماهیان دریا با تو لجبازی نمیکنم ماهی قرمز برای تو ماهی آبی برای من اصلا تمام ماهیان آبی و قرمز برای تو تو بمان برای من دریا و کشتی و مسافرانش برای تو تو بمان برای من -نزار قبانی-
-
132
6 بهمن 1391 17:14
مرا با تو مشکلی نیست! تمام مشکل من با بیست و هشت حرف الفباست .. من توانائى پوشش یک اینچ از مساحت زنانگى تورا ندارم... بیست و هشت حرف ، براى بر پائى یک نماز شکرانه به پاس زیبایی تو کافى نیست -نزار قبانی-
-
131
11 دی 1391 01:58
تو رفتی بعدِ تو حالم یه حالی مثل مُردن بود تو هم تنها شدی امــّـــا کجا حالت مثل من بود! -روزبه بمانی-
-
130
9 دی 1391 21:48
فقط چند لحظه کنارم بشین یه رویای کوتاه تنها همین ته آرزوهای من این شده ته آرزوهای ما رو ببین فقط چند لحظه کنارم بشین فقط چند لحظه به من گوش کن هر احساسیو غیرِ من تو جهان واسه چند لحظه فراموش کن برای همین چند لحظه ی عمر همه سهمِ دنیامو از من بگیر فقط این یه رویا رو با من بساز همه آرزوهامو از من بگیر نگاه کن فقط با نگاه...