عاشق که شدی در هیجانی ، نگرانی ! عشق است و تو هستی و جهانی نگرانی ! عاشق که شدی فرق ندارد که کجا ، کی یا این که برای چه کسانی نگرانی ! تا زمزمه زخمی یک برگ بیاید بر بال نسیمش ننشانی ،نگرانی در باغ اگر چهچهه چلچله ای هست آن را به درختی نرسانی ، نگرانی یک روز می آیی به خودت ؛ خسته ترینی پیری و شده تازه جوانی نگرانی ! تا خواب ِ که آشفته شود از تب و تابش؟ ابن بار که افتاد به جانی نگرانی عاشق که شدی – فرق ندارد که کجا؟کی؟ تا صبح قیامت نگرانی .... نگرانی .... -مژگان عباسلو-