وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
او خدا، ما بنده ایم؛ اما چه فرقی می کند
عاقبت در صفحه ی شطرنج، سرباز است و مرگ
این سفید و آن سیاه، ابنها چه فرقی می کند
در نبودت استجابت رفته، هنگام قنوت
دست پائین است یا بالا چه فرقی می کند
چون بهشت و چون جهنم، هر دو از آن خدا
اهل اینجا باشم و آنجا، چه فرقی می کند
صفحه ی تقویم ما آئینه در آئینه است
پیش ما امروز با فردا چه فرقی می کند
سخت دلگیریم ما از این عبور لحظه ها
زود برگرد و بیا آقا چه فرقی می کند
- فاضل نظری -
این مرد خود پرست
این دیو، این رها شده از بند
مستِ مست
ایستاده روبروی من و
خیره در منست
گفتم به خویشتن:
آیا توان رستنم از این نگاه هست؟
مشتی زدم به سینه ی او،
ناگهان دریغ
آئینه ی تمام قد روبرو شکست...
- حمید مصدق -
لحظه ی دیدار نزدیک است
با من دیوانه ام، مستم
باز می لرزد... دلم، دستم
باز گوئی در جهان دیگری هستم
های... ، نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ
های... ، نپریشی صفای زلفکم را، دست
و آبرویم را نریزی، دل
ای نخورده مست
لحظه ی دیدار نزدیک است...
- مهدی اخوان ثالث -
نه تو می مــانی و نه انــدوه
و نه هیچیـــــک از مردم ایــــن آبادی
به حباب نگـــــران لب یک رود قســــم،
و به کوتاهــــی آن لحظه شـــــادی که گذشت،
غصــــه هم می گــــذرد،
آنچنــــانی که فقط خاطــــره ای خواهـــد ماند
لحظه ها عریاننــــد
به تن لخظه ی خود جامه ی اندوه مژوشان هرگز...
- سهراب سپهری -
من ذره بدم ز کوه بیشم کردی
پس مانده بدم از همه پیشم کردی
درمان دل خراب و ریشم کردی
سر مستک و دستک زن خویشم کردی
- مولوی -
از سخن چینان شنیدم آشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم
سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست
صخره ام هر قدر بی مهری کنی می ایستم
تا نگویی اشک های شمع ازکم طاقتی است
در خودم آتش به پا کردم ولی نگریستم
چون شکست آینه، حیرت صد برابر می شود
بی سبب خود را شکستم تا بیننم کیستم
زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدری پیش از این یا بعد از آن می زیستم
- فاضل نظری -