-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:40
جو آغوش تو برفی است من اما داغم این چه سرّی ست که در مرکز سرما داغم من پسر خوانده ی هذیانم و ته مانده تب آتشم ، آتشم ، آتش که سراپا داغم این پدر سوخته دل را به تو دادم شاید یخ احساس تو را آب کند تا داغم من چرا بی جهت این قدر به خود می پیچم سَ سَ سَردم شده اما چِ چِرا داداغم وقتی امروز به فردا برسد می فهمم چه بلایی به...
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:39
به فکر نوازش دست های منی ؛ بی آنکه بدانی ؛ دلم است که تنها مانده ... دستهایم دو تا هستند - سید حسین احمدپناه-
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:34
جایی نه که گیرد دل دیوانه قراری ویران شود این شهر که ویرانه ندارد... -مجمر زواره ای-
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:32
شانه ات مُجاب ام می کند در بستری که عشق تشنگی ست. زلال شانه های ات هم چنان ام عطش می دهد در بستری که عشق مجاب اش کرده است. -احمد شاملو-
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:31
کسی باور نمی کند لبخندش می توانست پلی باشد که جمعه را به همه ی روزهای هفته پیوند بزند... -احمد رضا احمدی-
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:27
بی خیال ِ عشق ! می خواهم لای موهای طلایی َت بمیرم . -ریچارد براتیگان -
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:24
احساس ِ شهری بین ِ راهی در من است من در میانه ایستاده ام میان ِ آمدن و رفتنت -علیرضا روشن-
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:22
با من برنو به دوش یاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ با من تنها تر از ستارخان بی سپاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کنده ی پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود...
-
[ بدون عنوان ]
21 اردیبهشت 1391 18:20
من کزین فاصله غارت شده ی چشم تو ام چون به دیدار تو افتد سرو کارم چه کنم یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟ -سید حسن حسینی-