اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم


تنهایی
زمستانِ « سیبِری » است انگار
استخوان می‌ترکاند لاکردار!‏



-رضا کاظمی-


اتوبوسی آمده از تهران
یکی از صندلی هایش خالی ست
قطاری می رود از تبریز
یکی از کوپه هایش خالی ست
سینماهای شیراز پر از تماشاچی ست
که حتما ردیفی از آن خالی ست
انگار یک نفر هست که اصلا نیست
انگار عده ای هستند که نمی آیند
شاید کسی در چشم من است،
که رفته از چشمم
نمی دانم ...


-بیژن نجدی-


وای!...
گریه مون هیچ!
خنده مون هیچ!
تنها آغوش تو مونده...
غیر از اون هیچ!

-زویا زاکاریان-


بر سرم سایه نکن

بگذار باران

کمی از روزهایی که با تو خاطره نکرده ام را
با خود ببرد.



-نگین آذر- 


باران خزانی بر بام
باد 
آکنده اندوه 
تکه های بهار را که در قلبم جا نهادی 
کجا بگذارم



-شمس لنگرودی-


وقتی تو نیستی

شادی کلام نامفهومی‌ست

و «دوستت می‌دارم» رازی‌ست
که در میان حنجره‌ام دق می‌کند

و من چگونه بی‌تو نگیرد دل‌م
اینجا که ساعت و
آیینه و 
هوا
به تو معتادند..

-حسین منزوی-