من احتمال وجود یک روحم
در اتاق تو
یک روح سرگردان مهربان
که لا به لای موهایت می پیچد
روی کتاب شعرت میخوابد
وخیلی اتفاقی
در چای شیرین صبحانه ات
هم می خورد.
-تارا محمد صالحی-
وقت
ظاهر است
من خودم را تلف می کنم.
-علیرضا روشن-
زخمْ نه،
زخمه بزن با چشمهات؛
سازِ دلَمْ کووک میشود!
- رضا کاظمی -
لطفا این شعر را
آهسته بخوانید.
روویِ سطرِ آخرِ گریههاش
خواب رفته است شاعر!
-رضا کاظمی-
بهار
چشمهای تو بود
پلک میزدی شکوفه میریخت.
حالا انگار
روویِ زمستان گیر کرده است
سوزنِ فصلها !
وقتی میان بازوان تو
از عشق روئینه می شوم
اسفندیار عاشقان
جهانم
- نصرت رحمانی -