اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم


باران خزانی بر بام
باد 
آکنده اندوه 
تکه های بهار را که در قلبم جا نهادی 
کجا بگذارم



-شمس لنگرودی-


وقتی تو نیستی

شادی کلام نامفهومی‌ست

و «دوستت می‌دارم» رازی‌ست
که در میان حنجره‌ام دق می‌کند

و من چگونه بی‌تو نگیرد دل‌م
اینجا که ساعت و
آیینه و 
هوا
به تو معتادند..

-حسین منزوی-


پرندگان
به هم که می‌رسند
آشیانه می‌سازند؛
من و تو
خاطــره 

...



-مژگان عباسلو-


تنها نشسته ام ...

چای مینوشم ،
وبغض می کنم!
هیچکس مرا به یاد نمیآورد!
این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی!
و من ...
حتی آرزوی یکی نبودم!


- سید حسین احمدپناه -


ستیز تگرگ و گلبرگ

مصاف آینه و الماسِ

پیکار کبریت و خرمن

نبرد اُرکیده و داسِ!



-ایرج جنّتی عطایی-


جو آغوش تو برفی است من اما داغم

این چه سرّی ست که در مرکز سرما داغم

 

من پسر خوانده ی هذیانم و ته مانده تب

آتشم ، آتشم ، آتش که سراپا داغم

 

این پدر سوخته دل را به تو دادم شاید

یخ احساس تو را آب کند تا داغم

 

من چرا بی جهت این قدر به خود می پیچم

سَ سَ سَردم شده اما چِ چِرا داداغم

 

وقتی امروز به فردا برسد می فهمم

چه بلایی به سرم آمده حالا داغم

 

غزلم شروه ی درد است تو اما سردی

جو آغوش تو برفی ست من اما داغم



-هادی حسنی-