به فکر نوازش دست های منی ؛
جایی نه که گیرد دل دیوانه قراری
ویران شود این شهر که ویرانه ندارد...
-مجمر زواره ای-
شانه ات مُجاب ام می کند
در بستری که عشق
تشنگی ست.
زلال شانه های ات
هم چنان ام عطش می دهد
مجاب اش کرده است.
-احمد شاملو-
کسی باور نمی کند
احساس ِ شهری بین ِ راهی در من است
-علیرضا روشن-