اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

اشعار مورد پسند

اشعار مورد پسندی که گه گاه میخوانیم و به اشتراک میگذاریم

69


بهار

چشم‌های تو بود

پلک می‌زدی شکوفه می‌ریخت.

حالا انگار

روویِ زمستان گیر کرده است

سوزنِ فصل‌ها !


-رضا کاظمی-

68


وقتی میان بازوان تو

از عشق روئینه می شوم

اسفندیار عاشقان

جهانم 


- نصرت رحمانی -

67


بی همیشه،

بی هنوز،

اما روشن مثل ِ روز.

می‌فهمم کار از سه کنج ِ سایه و

تماشای واژه گذشته است.

کار از نی نوای نوشتن گذشته است.

دیگر ننویس، بیا.


- سید علی صالحی-

66


هی بختِ بیدار من 

عصا میخواهی چه کنی؟ 

تو سَرَت شکسته است!


- سید علی صالحی -

65


نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم

که این دیوانه پرپر می کند یک روز گل ها را


خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

نباید بی وفایی دید نیرنگ زلیخا را


کسی را تاب دیدار سر زلف پریشان نیست

چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را


چه خواهد کرد با ما عشق پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده‌تر کردی معما را


-محمد رضا شفیعی کدکنی-

64


رفتارت اگر شاعرانه باشد
قول می دهم
در اردیبهشت که شش دانگش به نام شیراز است
سهیم ات کنم
کلمات را هم آنقدر برقصانم برای چشمانت
که فکر تنبلی نیفتند
یا از نیمه های شب گذشته
بیدار باش اعلام کنم به تمامشان
و دستور دهم شعر شوند برایت
حتی می توانم آنقدر نارنج به خوردشان دهم
که فشارشان بیفتد از روی سطرهای افقی
هر بارانی هم آمد
شانه هایم را پهن کنم برایت

-احمد نامداریان-